یک سال و شش ماه گذشت
پسرم واسه خودش مردی شده.خیلی وقته نیومدم وبلاگت از بس اذییتو میکنی.نمیدونم از کدوم شیطونی هات بگم اخه خیلی زیادن.پسر خوشگل و نازنینم هر روز که میگذره بهت بیشتر وابسته میشم وقتی میخوای بخوابی دستتو میندازی دور گردنم و صفت بغلم میکنی تا خوابت ببره.الان میتونی تقریبا کلمه های مختلفی رو بگی.البته بازم همه میگن چرا حرف نمیزنه.بابا.مامان.اب.گذا.توتو.پا.هوا.باد.توپ.هاپ هاپ.صدای پیشی مییو.همین هارو یادم میادکلمه مورد علاقه ات. همون اب که خیلی خوشگل هم تلفظ میکنی.فلش کارت های بن بن بن رو هم یاد داری بعضی هاشونو که بلد نیستی بگی اشار میکنی مثل گوش .دماغ.مو.چشم.... راستی تا چند روز دیگه قراره بریم شمال اولین بارته میخوای دریا ببینی مطمئنم هیجانی میشی فقط نگرانم اب بخوری. خوب دیگه خدا حافظ تا بعد
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی