ماجراهای تخت پسملی
همین طور که قبلا برات گفته بودم بلاخره اقا نجاره بعد از این که بابایی کلی دعوا کرد دیروز اورد در خونه خوب حالا کسی نیست بیارتش طبقه سوم کسی حاظر نیست بیاد. هر کی یک بهانه.تخت شما تو حیاط موند تا این عمو علی و مامان بزرگ و عمه زهرا اومدن اخر شب کمک.بعد از این که مردهای خانواده کلی به در ودیوار زدن تخت شما رو رسید تو خونه .حالا قراره بره تو اتاق شما همین طور که رفتن سمت در دیدیم که از درب اتاق جا نمیشه نظرات یکی یکی شروع شد.از اون روزها که قرار بود تو اتاق خودت باشه هیچ کس نمیگفت که بچه رو که نمیشه تو اتاق تنها گذاشت. ولی حالا باید تختت شما تو پذیرای باشه به این دلیل که ما هم پیشت باشیم خلا صه مامانی مخالف بابایی هم چون چاره ای نداش...
نویسنده :
mamany
11:48