کسراکسرا، تا این لحظه: 12 سال و 5 ماه و 18 روز سن داره

وبلاگی برای پسملم

2 سال و 2 ماهگی

سلام به همگی . وای خیلی تنبل شدم اصلا نمیام از گل پسرم بنویسم. اخه میدونید چیه هر موقع میام وبلاگ پسملی .میگه میخوام عکس ببینم واسه همین دیگه نمی زاره پست جدید بزارم الان خوابه      کسرا الان خیلی بازیگوش شده .هر چی از کنجکاوی هاش بگم کم گفتم .انقده صحبت میکنه که نگو    اینطوری میگه...اینا همش سوخته؟ این الان یک جمله ی سوالی بود  تازه یاد گرفته جمله سازی رو     واسه همین یکسره جمله میسازه و سوال میکنه.وقتی واسش بابایی چیزی میخره..این بابایی خرید..یا   میگه از اینا مامان بخ.یعنی بخره. چند تا عکس خوشملم واسه دوستان میزاریم..فعلا بای البته الان نشد بعدا حتما میزارم ...
7 اسفند 1392

اسال 11 ماه 7 روز

کسرا در حال دوچرخه سواری                                                                                                                      ...
29 مهر 1392

یک سال 5 ماهگی

پسرم عید 92 شد 1و5 ماهش.بعد اون خاطره ی فراموش نشدنی مامانی انقدر غصه خورد که دیگه شیرش خشک شد و شما از اونجایی که خیلی انعطاف پذیر هستی خیلی زود از شیر گرفتمت و شیر پاستوریزه بهت دادم اوایلش کمی وزن کم کردی اما الان دوباره جون گرفتی.پسرم ازت خیلی ممنونم.اگه گاهی اوقات ازت ناراحت میشم و دعوات میکنم مامان جونتو ببخش باشه
28 مهر 1392

کسرا و خاطرات گذشته

پسملی خوشگلم از یک سال دو ماهگیت دیگه نیومدم وبلاگت پست بذارم.خیلی اتفاق ها افتاد که باید یادداشت کنم هم خوب هم بد اما مثل همیشه خاطرات بد بیشتر تو ذهن میمونه.عید 92 بود که خونمون اتیش گرفت خیلی ترسیده بودی.هفتم عید بود که با هم دیگه رفتیم پارک نزدیک خونه که یکدفعه همسایه ها اومدن دنبالمون که بیا خونتون اتیش گرفته نمیدونی چه خبر بود کلی ادم اتش نشانی.تو هم که فقط گریه میکردی خلاصه این یکی از خاطرات خیلی بدی بود که تونستیم سه نفری حلش کنیم و دوباره زندگی کنیم.خدا رو شکر که شما نفس مامان حالت خوبه .بقیه اش دیگه مهم نیست.
28 مهر 1392

مهر 92

فدات بشم مامانی.خوشگلم این کاپشن و خودش انتخاب کرده واسه همینم خیلی دوسش داره هر روز میره در کمدشو باز میکنه و میگه مامان گاو.گاو یعنی همون زرافه                                          ...
28 مهر 1392

1سال و11 ماه گذشت

اول سلام به همه ی دوستان عزیزم سلام به همه ی نی نی های خوشگل امیدوارم که حالتون خوب باشه   من کسرا کوچولو یک مدت زدیم به در تنبلی و نیومدیم وبلاگ پسملی حالا قول میدیم تنبلی رو بزاریم کنار رو هر روز بیایم.کسرا الان 1 سال و11 ماهشه فعلا یک عکس میزارم تا بعد با کلی عکس و    صحبت میایم پیشتون ...
27 مهر 1392

یک سال و شش ماه گذشت

پسرم واسه خودش مردی شده.خیلی وقته نیومدم وبلاگت از بس اذییتو میکنی.نمیدونم از کدوم شیطونی هات بگم اخه خیلی زیادن.پسر خوشگل و نازنینم هر روز که میگذره بهت بیشتر وابسته میشم وقتی میخوای بخوابی دستتو میندازی دور گردنم و صفت بغلم میکنی تا خوابت ببره.الان میتونی تقریبا کلمه های مختلفی رو بگی.البته بازم همه میگن چرا حرف نمیزنه.بابا.مامان.اب.گذا.توتو.پا.هوا.باد.توپ.هاپ هاپ.صدای پیشی مییو.همین هارو یادم میادکلمه مورد علاقه ات. همون اب که خیلی خوشگل هم تلفظ میکنی.فلش کارت های بن بن بن رو هم یاد داری بعضی هاشونو که بلد نیستی بگی اشار میکنی مثل گوش .دماغ.مو.چشم....      راستی تا چند روز دیگه قراره بریم شمال اولین بارته میخوای د...
26 ارديبهشت 1392

یک سال و یک ماه

سلام پسر عزیزم.خیلی وقته که نیومدم وبلاگت چیزی برات بنویسم اخه شما خیلی شیطون شدی و اصلا نمیذاری مامانی بیاد اینتر نت الانم خوابی که اومدم. الان میتونی کمی حرف بزنی یک هفته ای هست که خیلی خوشگل میگی مامان.دوست دارم بخورمت.اما نه همیشه بعضی وقت ها باهم دعوامون میشه.همش هم تقصیر شماست اخه من حالم خوب نیست شما هم هی میپیچی به پرو پای من .منم یکم عصبی هستم خوب ببخشید.راستی یک کار جالب دیگه ای هم که میکنی اینه که وقتی که بابای از سر کار میاد تمام کارهای رو که کردی واسش شرح میدی.میری اسباب بازی هاتو نشون میدی و بهمون میفهمونی که با اینا بازی کردم.امشب شب یلداست قرار مثل هر سال بریم خونه مامان بزرگت.فعلا خداحافظ.
30 آذر 1391